بعد از سه سال باز تصمیم گرفتم سنگ نوردی را به صورت یه کمی جدی شروع کنم. رو همین حساب با

رفقا ۵ شنبه رو رفتیم بند یخچال . هوا ابری بود از صبح کلی کار کرده بودیم و منتظر یه فرصت خوب برای

استراحتی طولانی بودیم .بعد از ظهر بود که یه رعد و برق و بعدش هم یه رگبار حسابی کل سنگها رو

خیس کرد .از خدا خواسته ما هم کارو تعطیل کردیم رفتیم پایین تر از سنگ گاندی چادر زدیم برای فردا

هم قرار گذاشتیم که شبونه بریم نوک کوه توچال . هوا کمی سرد بود و نمه بارونی هم میآمد از بالا رفتن

هم پشیمان شدیم و به خوابمون ادامه دادیم .از خواب که بیدار شدیم رفتیم چشمه تا یه صفایی

بکنیم .بعد از شستن دست و صورتمان یکی از دوستان خبر داد که یه خانمی بالاتر تر از جانپناه

سنگ سیاه ( امیری ) به علت کولاک و یخ زدگی فوت کردند .ناراحت شدم که بازم به خاطر یه اشتباه

کوچک یه نفر جانشو از دست داده  خدا بیامرزتش !!!!!!!!!!!!!

بعد از خوردن صبحانه یه کم بلدرینگ میچسبید . تو راه چند تا از دوستان آرشی رو دیدم و بعد از چاق

سلامتی رفتیم پی کار خودمون .

حدودا ساعت ۵ بعد از ظهر بود که وسایلمونو جمع کردیم و آماده حرکت شدیم .بازم دوستان آرشی رو

دیدیم که با چند نفر از بچه های همت شمیران به سمت پایین در حرکت بودند . یکی از بچه های همت

حسابی تو شوک بود و یه سره می گفت جنازشو  کی میارن پایین .

فکر کردم از آشنایان خانمی که دیشب فوت کرده بود هستند ولی اشتباه فکر کردم .اینا تعدادی از بچه

های همت شمیران بودند که هنگام فرود از دیواره شروین ( کارگاه کلاهک بزرگ ) به علت از جا در آمدن

یک میخ فرسوده - یکی از دوستانشان پس از برخورد با تاقچه های دیواره به  انتهای دیواره سقوط میکنه

و در جا .............!

به کافه عباد که رسیدیم بزرگترین مشکل این بود که چه جوری و چه کسی خبر فوت را به خانواده مرحوم

اطلاع بده. خیلی ناراحت شدم :

بازم به خاطر یه اشتباه کوچک دیگه یک نفر  جانشو از دست داد خدا بیامرزتشون !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟

البته امیدوارم آقای هوایی پس از گرفتن بودجه چند میلیارد تومانی  - ۱۰۰ هزارم از این بودجه را صرف

ترمیم گارگاه های فرسوده دیواره های  کشورمان بکنند.

البته کارگاه های فرسوده رو خودمون یه کاریش می کنیم صرف کارگاه های خیلی فرسوده بکنند واجب تر

( ۱۰۰ هزارم اون بودجه رو میگما اشتباه نشه )