گزارش برنامه آسمان کوه
شرکت کنندگان : سرپرست : پوریا محمدی - ایمان آذیش – سعید
شریعتی- جمشید سپهری نیا – احسان حسین نراد – لیلا زندی و هاله
قاسمی .
ساعت حرکت : 6 صبح فلکه چهارم تهرانپارس
به علت یکساعت و ربع تاخیر در تهرانپارس به خاطر بی نظمی دو نفر
از شرکت کنندگان و سه ساعت و نیم راهپیمایی از شکاربانی گرمابدر
تا تنگه یونزار به علت نداشتن نامه از محیط زیست برای تردد بوسیله
وانت بار ساعت 2 بعد از ظهر به دشت و رودخانه لار رسیدیم.
با وجود از دست دادن زمان و طولانی بودن مسیر رفت و برگشت که
حدودا 50 کیلومتر می باشد صعود چپکرو بیشتر از یک روز دیگر
زمان نیاز داشت و برنامه به آسمان کوه تغییر پیدا کرد.( نداشتن سرعت
حرکت تیمی لازم برای صعود را هم می توان یک از علت های تغییر
برنامه نام برد.)
آسمان کوه با ارتفاع 3900 متر همچون توده ایی سنگی از دشت وسیع 2000
متری لار قد علم کرده است.
ساعت 4 بعد از ظهر پنج شنبه مورخ 3/3/86 از دشت لار صعود خود
را به سمت یال شرقی این کوه شروع کردیم .
مسیر صعود نرمال این قله یال جنوبی می باشد .سراسر شمال این کوه
را دیواره ایی عظیم پوشانیده که صعود ی با وسایل فنی را امکان پذیر
می کند.
بعد از دو ساعت تراورس از کوههای شمالی روبروی آسمان کوه در
نقطه ایی از دره که این دو کوه را به هم متصل می کند رسیدیم .تا یال
شرقی فاصله ی زیادی در حدود 2 ساعت دیگر داشتیم که باید تراورس
می کردیم . رو به جنوب که می ایستادیم برفچالها وگرده سنگی نسبتا
طولانی نگاه ما را تا قله هدایت می کرد .زمان زیادی تا تاریکی هوا
نداشتیم .زمان تقریبی تا قله از مسیر یال شرقی 5 ساعت دیگر به طول
می انجامید و زمان تقریبی از گرده شمال شرقی 2 ساعت دیگر
بود.وسوسه صعودی با زمان کمتر با 4نظر موافق شرکت کنندگان ما را
راهی گرده شمال شرقی کرد.پس از پشت سر گذاشتن 200 متر از روی
گرده – برفچالی با شیب بیشتر از 60 درجه و دیواره ایی عمود که از
پایین تر دیده نمی شد نمایان شد.در شرق ما یال سنگی با شیب کمتر
وجود داشت که از نظر بچه ها تنها راه صعود به قله همان یال
بود .مطمئن بودم که اگر این قسمت را هم صعود کنیم در بالادست با
شیب بیشتری مواجه می شویم.اصرار زیادی برای صعود بود .
سعید را برای شناسایی مسیر بهتر راهی یال روبرو کردم . به یال که
رسید خبر داد که برای صعود یال خوبی و حرکت کنیم و پس از چند
ثانیه با حرکت رو به بالا به پشت یال رفت و از دیدم خارج شد .
هنوز مطمئن بودم امکان صعود از این یال ها و برفچالها بدون داشتن
کرامپون – کلنگ و وسایل فنی حرکت خطرناکی است.
برای اطمینان بیشتر خودم به سمت یال روبرو حرکت کردم . فاصله این
دو یال را برفچالی پوشانده بود که تراورس خود این برفچال بدون
تجهیزات کار خطرناکی بود – به روی یال که رسیدم از سعید خبری
نبود و با توجه به لق بودن سنگها – شیب بالای 60 درجه و نزدیک
شدن تاریکی سعید را صدا کردم که برگردد که با جواب سعید به سمت
بچه ها برگشتم .
با احتیاط برفچال را دوباره تراورس کردم و به بچه ها گفتم آرام آرام به
سمت توده برف عظیمی که بخاطر بهمن های پی در پی منطقه در ته دره
به وجود آمده است حرکت کنند و در آنجا منتظر بمانند.
هنوز خبری از سعید نبود . ایمان هم پیش من ماند تا با سعید
برگردیم .یک ربعی گذشت : نگران شده بودم که اتفاقی رخ نداده باشد با
ایمان شروع به صدا کردن سعید کردیم ولی جوابی شنیده نمی شد زمان
داشت میگذشت و تاریکی شب را برایمان به همراه می آورد .نگرانی
جایش را به اطمینان داشت می داد که برایش اتفاقی افتاده باشد به سوت
زدن و صدا کردن مشغول بودیم به یکباره صدایی ضعیف از بالا دست
آمد :
سعید : شما برید منم بر می گردم .
من : سعید کجایی ؟؟؟
من : سعید بچه ها پایین منتظرن .
من : سعیییییییییییییییید.
باز هم جوابی نشنیدیم داشتم فکر می کردم که شاید رفته قله.
ایمان هم پی در پی داشت صداش می زد.
سعید : من اینجا گیر کردم نمی تونم برگردم .
این آخرین جوابی بود که از سعید شنیدیم .
هر چقدر سوت زدیم صداش کردیم جوابی نشنیدیم .
ایمان : سعیییییییییییید کجایی ؟
ایمان : کمک میخوای ؟
هوا کاملا تاریک شده بود ونور هد لمپ بچه ها رو از پایین می دیدیم .
با ایمان مشورت کردم که بهتره برگردیم پایین .
ایمان : ولی بهتره بمونیم.
ایمان : اگه سقوط کرده باشه چی ؟
من : احتمالا رفته قله .اگر هم سقوط کرده باشه جاشو دقیقا نمی توانیم
پیدا کنیم تا فردا باید صبر کنیم .
ایمان :شاید تا فردا دیر بشه .
من : اون یال هم شیب زیادی داره .ضمنا سنگهای ریزشی هم اجازه
صعود از یال رو هم به ما نمی ده .برفچال هم شیبش بیشتر از اونیه که
بخوای بدون کلنگ وکرامپون صعودش کنی .
من : اجازه نمیدم بخاطر یه حادثه ایی که هنوز مشخص نیست افتاده یا نه
یه حادثه دیگر رخ بدهد .
ایمان : خب چیکار کنیم حداقل یه کمی دیگه صبر کنیم شاید اومد.
من : 10 دقیقه دیگه برمیگردیم پیش بچه ها.
خیلی ناراحت بودم نمیدونستم برگشتمون کار درستی هست یا نه.
اگه رفته باشه قله رفتنمون یقینا کار اشتباهی است.
اگر هم نرفته باشه احتمالا سقوط کرده اگر هم سقوط کرده پس چرا جواب
ما رو نمیده اگر هم جواب نمیده یا صداش به ما نمی رسه یا بیهوش شده
یا فوت کرده وقتی هم صداش به ما نمیرسه پیدا کردنش تو اون شرایط
کار ابلهانه ایی به نظر میرسه .
پس از کلی کلنجار رفتن با خودم بالاخره به سمت بچه ها حرکت کردیم و
در مدت کوتاهی به آنها رسیدیم و به سرعت به سمت دشت لار سرازیر
شدیم .سعی کردم ناراحتیمو از بچه ها پنهان کنم که حداقل روحیه تیم
خراب نشه .هر چند وقت یکبار به عقب بر میگشتم تا شاید نور هدلمپ
سعید رو ببینم.
لیلا که با سعید چند تا صعود داشت واز نظر اخلاقی وجسمی می
شناختش مطمئن بود براش اتفاقی نیوفتاده .
ساعت 9:30 بود که به دشت رسیدیم .کسی میل به شام نداشت نمیدونم از
روی ناراحتی بود یا خستگی .ساعتها به آرامی می گذشت بچه ها کم کم
خوابشان گرفته بود که صدای سعید رو شنیدیم .همه خوشحال شدند که
براش اتفاقی نیوفتاده.ساعت 12 شب بود به قدری عصبانی بودم که
جواب سلامش را هم ندادم .
جمعه مورخ 4/3/86
پس از بازدید از آبشار سفید آب به سمت راه طولانی گردنه یونزار
حرکت کردیم گروه های بزرگ و کوچکی در راه بازگشت بودند.
پیشنهادات
1- بهترین و مطمئن ترین یال برای صعود آسمان کوه یال جنوبی با در
نظر داشتن یک ونیم روز زمان میسر میباشد.
2-صعود یال شرقی آسمان کوه هم با مسافت طولانی تر مقدور می باشد.
3-صعود ترکیبی برفچال و گرده شمال شرقی آسمان کوه را با داشتن
وسایل فنی در خرداد ماه جزو صعود های لذت بخش میتوان یاد کرد.
4- صعود زمستانی این قله از مسیر یونزار به علت بهمن امکان پذیر
نیست.
5-صعود زمستانی این قله تنها از مسیر یال جنوبی و دیواره شمالی
مقدور می باشد.