پنجمین برنامه تقویم کوهنوردی شامونی ( علم کوه )

به علت شناسایی بیشتر منطقه علم کوه برای برنامه ی اردو علم کوه که در تاریخ ۲۰ / ۵ اجرا میشود

برنامه دماوند دو جبهه به صعود از گرده آلمان ها و خط الراس علم کوه به پسنده کوه تغییر کرد .

برای شرکت در برنامه با شماره ۰۹۳۲۹۳۵۵۷۶۶ آقای آذیش هماهنگی لازم را به عمل آورید.

تاریخ برنامه : ۱۷ الی ۲۰ / ۵ / ۱۳۸۶

ویژه گی های این برنامه :

دیدار از منطقه یخچالی علم چال

صعود از گرده علم کوه

صعود ۱۲ قله اصلی بالای ۴۰۰۰ متر

دومین اردو انتخابی تیم ملی کوهنوردی بانوان

دومین اردو انتخابی تیم ملی کوهنوردی بانوان واقع در قرارگاه کوهنوردی پلور در تاریخ ۲۸ الی ۲۹ به اجرا

در می آید.

خبر از : محسن نوری

تعدادی از عکسهای برنامه آسمان کوه

تراورس به سمت یال شمال شرقی - مسیر شماره ۱ : مسیر گرده و برفچال شمالی که از نقطه چین

زرد رنگ تا قله مستلزم آشنایی با کوهنوردی فنی می باشد.

مسیر شماره ۲ : مسیر طولانی و نرمال یال شمال شرقی - 

عکاس : پوریا محمدی

 

 ابتدای جاده گرمابدر به گردنه یونیزار - روبرو قله گیزنو و خرسنگ

عکاس : پوریا محمدی

تنگه یونیزار - قسمتی کوچکی از برف زمستانی

عکاس : پوریا محمدی

دشت لار

عکاس : پوریا محمدی

عبور از رودخانه های متعدد دشت لار - روبرو نمایی از جبهه شمالی و غربی  آسمان کوه

عکاس : پوریا محمدی

قسمتی از گرده شمالی آسمان کوه - در دور دست خط الراس پالون گردن / رودخانه لار

عکاس :پوریا محمدی

قسمتی از طبیعت دشت لار

عکاس : پوریا محمدی

 

آبشار سفید آب

عکاس: پوریا محمدی

یک سوال : نام قله روبرو چیست

چهارمین برنامه تقویم کوهنوردی شامونی ( خط الراس توچال به خلنو )

از همنوردان و دوستانی که قصد شرکت در این برنامه را دارند خواهشمند است

تا روز دوشنبه مورخ ۲۵ / ۴ با شماره ۰۹۳۲۹۳۵۵۷۶۶ آقای ایمان آذیش سرپرست

برنامه تماس حاصل فرمایند .

ویژه گی های این برنامه :

صعود ۱۲ قله اصلی و ۸ قله فرعی بالاتر از ۳۰۰۰ متر

دیدار از قلعه دختر

دیدار از چشمه تلخ آب

صعود تیغه های صندوق چال و ژاندارک

لازم به ذکر است این برنامه پیش برنامه دماوند دوجبهه می باشد.

اجرا اولین تقویم گروه ( آسمان کوه )

گزارش برنامه آسمان کوه

 

شرکت کنندگان : سرپرست : پوریا محمدی  -  ایمان آذیش – سعید

 

شریعتی- جمشید سپهری نیا – احسان حسین نراد – لیلا زندی  و هاله

 

قاسمی .

 

ساعت حرکت  : 6 صبح فلکه چهارم تهرانپارس 

 

به علت یکساعت و ربع تاخیر در تهرانپارس  به خاطر بی نظمی دو نفر

 

از شرکت کنندگان  و سه ساعت و نیم راهپیمایی  از شکاربانی گرمابدر

 

تا تنگه یونزار به علت نداشتن نامه از محیط زیست برای تردد بوسیله

 

وانت بار ساعت 2 بعد از ظهر به دشت و رودخانه لار رسیدیم.

 

با وجود از دست دادن زمان و طولانی بودن مسیر رفت و برگشت که

 

حدودا 50 کیلومتر می باشد صعود چپکرو بیشتر از یک روز دیگر

 

زمان نیاز داشت و برنامه به آسمان کوه تغییر پیدا کرد.( نداشتن سرعت

 

حرکت تیمی لازم برای صعود را هم می توان یک از علت های تغییر

 

برنامه نام برد.)

 

آسمان کوه با ارتفاع 3900 متر همچون توده ایی سنگی از دشت وسیع 2000

 

متری لار قد علم کرده است.

 

ساعت 4 بعد از ظهر پنج شنبه  مورخ 3/3/86 از دشت لار صعود خود

 

را به سمت یال شرقی این کوه شروع کردیم .

 

مسیر صعود نرمال این قله یال جنوبی می باشد .سراسر شمال این کوه

 

را دیواره ایی عظیم پوشانیده که صعود ی با وسایل فنی را امکان پذیر

 

می کند.

 

بعد از دو ساعت تراورس از کوههای شمالی روبروی آسمان کوه در

 

نقطه ایی از دره که این دو کوه را به هم متصل می کند رسیدیم .تا یال

 

شرقی فاصله ی زیادی در حدود 2 ساعت دیگر داشتیم که باید تراورس

 

می کردیم . رو به جنوب که می ایستادیم برفچالها وگرده سنگی نسبتا

 

طولانی نگاه ما را تا قله هدایت می کرد .زمان زیادی تا تاریکی هوا

 

نداشتیم .زمان تقریبی تا قله از مسیر یال شرقی 5 ساعت دیگر به طول

 

می انجامید و زمان تقریبی از گرده شمال شرقی 2 ساعت دیگر

 

بود.وسوسه صعودی با زمان کمتر با 4نظر موافق شرکت کنندگان ما را

 

راهی گرده شمال شرقی کرد.پس از پشت سر گذاشتن 200 متر از روی

 

گرده – برفچالی با شیب بیشتر از 60 درجه و دیواره ایی عمود که از

 

پایین تر دیده نمی شد نمایان شد.در شرق ما یال سنگی با شیب کمتر

 

وجود داشت که از نظر بچه ها تنها راه صعود به قله همان یال

 

بود .مطمئن بودم که اگر این قسمت را هم صعود کنیم در بالادست با

 

شیب بیشتری مواجه می شویم.اصرار زیادی برای صعود بود .

 

سعید را برای شناسایی مسیر بهتر راهی یال روبرو کردم . به یال که

 

رسید خبر داد که برای صعود یال خوبی و حرکت کنیم و پس از چند

 

ثانیه با حرکت رو به بالا به پشت یال رفت و از دیدم خارج شد .

 

هنوز مطمئن بودم امکان صعود از این یال ها و برفچالها بدون داشتن

 

کرامپون –  کلنگ  و وسایل فنی حرکت خطرناکی است.

 

برای اطمینان بیشتر خودم به سمت یال روبرو حرکت کردم . فاصله این

 

دو یال را برفچالی پوشانده بود که تراورس خود این برفچال بدون

 

تجهیزات کار خطرناکی بود – به روی یال که رسیدم از سعید خبری

 

نبود و با توجه به لق بودن سنگها – شیب بالای 60 درجه  و نزدیک

 

شدن تاریکی سعید را صدا کردم که برگردد که با جواب سعید به سمت

 

بچه ها برگشتم .

 

با احتیاط برفچال را دوباره تراورس کردم و به بچه ها گفتم آرام آرام  به

 

سمت توده برف عظیمی که بخاطر بهمن های پی در پی منطقه در ته دره

 

به وجود آمده است حرکت کنند و در آنجا منتظر بمانند.

 

هنوز خبری از سعید نبود . ایمان هم پیش من ماند تا با سعید

 

برگردیم .یک ربعی گذشت : نگران شده بودم که اتفاقی رخ نداده باشد با

 

ایمان شروع به صدا کردن سعید کردیم ولی جوابی شنیده نمی شد زمان

 

داشت میگذشت و تاریکی شب را برایمان به همراه می آورد .نگرانی

 

جایش را به اطمینان داشت می داد که برایش اتفاقی افتاده باشد به سوت

 

زدن و صدا کردن مشغول بودیم به یکباره صدایی ضعیف از بالا دست

 

آمد :

 

سعید : شما برید منم بر می گردم .

 

من : سعید کجایی ؟؟؟

 

من : سعید بچه ها پایین منتظرن .

 

من : سعیییییییییییییییید.

 

باز هم جوابی نشنیدیم داشتم فکر می کردم که شاید رفته قله.

 

ایمان هم پی در پی داشت صداش می زد.

 

سعید : من اینجا گیر کردم نمی تونم برگردم .

 

این آخرین جوابی بود که از سعید شنیدیم .

 

هر چقدر سوت زدیم صداش کردیم جوابی نشنیدیم .

 

ایمان : سعیییییییییییید کجایی ؟

 

ایمان : کمک میخوای ؟

 

هوا کاملا تاریک شده بود ونور هد لمپ بچه ها رو از پایین می دیدیم .

 

با ایمان مشورت کردم که بهتره برگردیم پایین .

 

ایمان : ولی بهتره بمونیم.

 

ایمان : اگه سقوط کرده باشه چی ؟

 

من : احتمالا رفته قله .اگر هم سقوط کرده باشه جاشو دقیقا نمی توانیم

 

پیدا کنیم تا فردا باید صبر کنیم .

 

ایمان :شاید تا فردا دیر بشه .

 

من : اون یال هم شیب زیادی داره .ضمنا سنگهای ریزشی هم اجازه

 

صعود از یال رو هم به ما نمی ده .برفچال هم شیبش بیشتر از اونیه که

 

بخوای بدون کلنگ وکرامپون صعودش کنی .

 

من : اجازه نمیدم بخاطر یه حادثه ایی که هنوز مشخص نیست افتاده یا نه

 

یه حادثه دیگر رخ بدهد .

 

ایمان : خب چیکار کنیم حداقل یه کمی دیگه صبر کنیم شاید اومد.

 

من : 10 دقیقه دیگه برمیگردیم پیش بچه ها.

 

خیلی ناراحت بودم نمیدونستم برگشتمون کار درستی هست یا نه.

 

اگه رفته باشه قله رفتنمون یقینا کار اشتباهی است.

 

اگر هم نرفته باشه احتمالا سقوط کرده اگر هم سقوط کرده پس چرا جواب

 

ما رو نمیده اگر هم جواب نمیده یا صداش به ما نمی رسه یا بیهوش شده

 

یا فوت کرده وقتی هم صداش به ما نمیرسه پیدا کردنش تو اون شرایط

 

کار ابلهانه ایی به نظر میرسه .

 

پس از کلی کلنجار رفتن با خودم بالاخره به سمت بچه ها حرکت کردیم و

 

در مدت کوتاهی به آنها رسیدیم و به سرعت به سمت دشت لار سرازیر

 

شدیم .سعی کردم ناراحتیمو از بچه ها پنهان کنم که حداقل روحیه تیم

 

خراب نشه .هر چند وقت یکبار به عقب بر میگشتم تا شاید نور هدلمپ

 

سعید رو ببینم.

 

لیلا که با سعید چند تا صعود داشت واز نظر اخلاقی وجسمی می

 

شناختش  مطمئن بود براش اتفاقی نیوفتاده .

 

ساعت 9:30 بود که به دشت رسیدیم .کسی میل به شام نداشت نمیدونم از

 

روی ناراحتی بود یا خستگی .ساعتها به آرامی می گذشت بچه ها کم کم

 

خوابشان گرفته بود که صدای سعید رو شنیدیم .همه خوشحال شدند که

 

براش اتفاقی نیوفتاده.ساعت 12 شب بود به قدری عصبانی بودم که

 

جواب سلامش را هم  ندادم .

 

جمعه مورخ 4/3/86

 

پس از بازدید از آبشار سفید آب به سمت راه طولانی گردنه یونزار

 

حرکت کردیم گروه های بزرگ و کوچکی در راه بازگشت بودند.

 

پیشنهادات

 

1- بهترین و مطمئن ترین یال برای صعود آسمان کوه یال جنوبی با در

 

نظر داشتن یک ونیم روز زمان میسر میباشد.

 

2-صعود یال شرقی آسمان کوه هم با مسافت طولانی تر مقدور می باشد.

 

3-صعود ترکیبی برفچال و گرده شمال شرقی آسمان کوه را با داشتن

 

وسایل فنی در خرداد ماه جزو صعود های لذت بخش میتوان یاد کرد.

 

4- صعود زمستانی این قله از مسیر یونزار به علت بهمن امکان پذیر

 

نیست.

 

5-صعود زمستانی این قله تنها از مسیر یال جنوبی و دیواره شمالی

 

مقدور می باشد.

گزارش وتحلیل برنامه تخت سلیمان از زبان حسین

گزارشی که در پایین مشاهده می کنید گزارش حسین یکی از شرکت کنندگان در برنامه تخت سلیمان نوروز است که خارج از تحلیلیشخصی ایشان که از برنامه کرده به آن اکتفا می کنم .با تشکر از این دوستمان

1.      روز اوًل جمعه3/1/86 ؛

ما شب بر روی کشتی سنگ چادر زدیم، یعنی در زیر یک شیب با طول زیاد و حجم برف در حدود 1 متر؛ کاملا مستعد برای سقوط بهمن،

و اشتباه بدتر؛ دو نفر از بچه ها برای اینکه فردا صبح برف کوبی کمتری داشته باشیم شیب مذکور را در یک مسیر زیگزاگی برف کوبی کردند،

و این دو اشتباه در حالی بود که اگر بهمن به ما می زد تمام تیم در زیر بهمن مدفون می شد و کسی نبود که به افراد کمک کند

2.      روز شنبه ؛

در حدود ساعت 8 شب بود که بچه ها متوجه نور یک "هدلایت" شدند که به سمت پناهگاه نزدیک می شد، با توجه به طوفانی بودن و تاریک هوا، ایمان به پائین پناهگاه رفت وسعی کرد با نور هدلایت خودش اونها رو راهنمائی کنه، در حدود ساعت 8:30 شب بود دیدیم دو نفر با کمترین تجهیزات وارد پناهگاه شدند (یکی از آنها از افراد تیم سایپا بود) در حالی که اآنروز از خود قرارگاه رودبارک رو پیاده اومده بودند؛ با کمترین استراحت و تغذیه نامناسب، هر دوی آنها خسته بودند و حال یکی از آنها مناسب نبود، چون کیسه خوابهای آنها مناسب نبود ما به آنها کت پر دادیم و بچه ها برای انها نسکافه درست کردند, و شاید این سومین اشتباه ما بود؛ هر دوی آنها دچار حالت تهوع شدند و فکر کنم این بخاطر شیر موجود در داخل نسکافه بود که در شرایطی که معده خالی است ممکن است باعث اذیًت معده شود.

ساعت از 10 شب گذشته بود ولی یک نفر از انها هنوز حالت تهوع داشت و نمی توانست بخوابد، برای او چائی شیرین درست کردم، ظاهرا حالش بهتر شد و خوابید.

3.      یکشنبه 5/1/86 (روز سوم) ؛

آقای منصوری و سعید پورحیدری قرار نبود تا اخر برنامه با ما باشند و فقط قصد آمدن تا پناهگاه را داشتندف بنابراین ساعت 1 بعدازظهر با بهتر شدن هوا به سمت پائین حرکت کردند.

4.      دوشنبه ؛

با توجه به اینکه روز گذشته را بدلیل شرایط بد جوی در پناهگاه مانده بودیم، همگی کلافه شده بودیم و از طرفی هم بعید به نظر می رسید که هوا انقدر خوب شود که بتوانیم فردا (سه شنبه) تخت سلیمان را صعود کنیم و به پناهگاه برگردیم و یا بتوانیم شب را در علم چال بمانیم!!!

نظر بچه ها این بود که حداقل امروز تا علم چال برویم و برگردیم؛

من شخصا با این نظر موافق بودم، چون اولین بار بود که به منطقه امده بودم و رفتن تا خود علم چال هم برای من بسیار با ارزش و به یاد ماندنی بود، پوریا هم خیلی دوست داشت که بتواند در این شرایط (آب و هوای زمستانی) از منطقه علم چال و دیواره علم کوه عکس بگیرد، و بقیه تیم هم موافق بودند؛

اما مهمترین نکته این بود که به نظر نمی امد سرپرست تیم (محمد) با این حرکت موافق باشد ولی پس از اصرار بچه ها رضایت داد که تیم به سرپرستی محمود به سمت علم چال بره، خود محمد در پناهگاه ماند و ما 7 نفر در حدود 10:15 بود که حرکت کردیم و این در حالی بود که هوای نسبتا خوب صبح داشت به یک هوای طوفانی تبدیل می شد؛ و این چهارمین اشتباه بود، حرکت تیم به سمت علم چال بدون حضور محمد(سرپرست و راهنمای تیم).

حدود ساعت 11:10 بود که با شدید شدن طوفان (سرعت باد بیش از km/h 100 ) سرپرست ما (محمود) درباره ادامه حرکت از بچه ها سوال کرد و تقریبا همه با برگشت موافق بودند، پس محمود تصمیم گرفت که تا ساعت 11:30 به حرکت ادامه می دیم و بعد بر می گردیم؛ شاید این پنجمین اشتباه بود، ما باید در همین جا برمی گشتیم.

ساعت 11:30 ما به سمت پناهگاه برگشتیم در حالی که هوا مه الود شده بود و سرعت وزش باد رو به افزایش بود، در لحظاتی سرعت طوفان  به حدی بالا بود که پوریا به ما تذکر می داد که بشینید، در یک نقطه پس از اینکه به روی زمین زانو زدم کسی از پشت به من برخورد کرد، اون لیلا بود که در اثر برخورد هادی با او به زمین خورده بود،

اما هادی؛ متاسفانه تذکر پوریا را خیلی جدی نگرفته بود و در یک لحظه طوفان او را پرت می کند و مچ پای هادی به شدت پیچ می خورد به طوریکه دیگر قادر به حرکت نیست (البته پس از بازگشت به تهران و رفتن به دکتر در تاریخ 11/1 متوجه شدیم که پای او یک ترک کوچک برداشته و فقط پیچ خوردگی نبوده)

هاله که کوله پشتی همراهش نبود کوله هادی رو برداشت و به هر زحمتی بود بچه ها (ایمان،محمود و پوریا) هادی رو به پناهگاه رسوندند.

* همین جا باید از این سه نفر تشکر کنم، چون واقعا کار خیلی سختی بود *

 

پس از رسیدن به پناهگاه سریع به پای هادی پماد زدم و با باند کشی بستم و گرم نگه داشتیم؛ و باز هم اشتباه - اشتباه ششم- چون بعدا متوجه شدم نباید در ساعات اولیه ضرب دیدگی پا رو گرم می کردیم، برعکس باید خنک نگه می داشتیم تا از خونریزی داخلی جلوگیری بشه، اما من دوره امداد ندیده بودم و فقط مسئولیت آوردن پک امداد به من سپرده شده بود، البته محمد که دوره امداد رو گذرنده بود یه اشاره ای کرد ولی متاسفانه خیلی با اطمینان حرف نزد.

هر کاری می توانستیم انجام دادیم تا حال هادی بهتر شه و ان شب تب و لرز نکنه که خدا رو شکر موفق شدیم.

5.      سه شنبه 7/1/86 (روز پنجم)

ما صبح زود قصد حرکت به سمت پائین رو داشتیم اما با توجه به بارش برف شب گذشته و احتمال سقوط بهمن و همچنین وضعیت پای هادی که قادر به حرکت نبود ما همچنان برای سومین روز در پناهگاه ماندیم، وچون برنامه ریزی ما تا همین روز(سه شنبه) بود به ناچار کلیه مواد غذائی رو جیره بندی کردیم،

*اینجا باید از لیلا ، پوریا ، ایمان و هاله  تشکر کنم چون بیشتر مواد غذائی متعلق به اونها بود، همچنین از هادی بخاطر تهیه کپسول گاز به میزان کافی*

در طول روز بچه ها از طریق تلفن همراه با تهران در تماس بودند ولی درباره وضعیت هادی چیزی نگفتند، و از طرفی هم پوریا با یکی_دو نفر از کوهنوردان با تجربه صحبت کرد و راهنمائی خواست؛ که به نظر اکثر بچه ها این کار درستی نبود و شاید هفتمین اشتباه بود؛ افرادی که در منطقه حاضر نیستند و شرایط رو از نزدیک نمی بینند، نمی تونن راهنمای خوبی باشند و از طرفی هم اگر نیاز به مشورت و راهنمائی باشه این کار باید از طریق سرپرست تیم یا مسئول فنی انجام بشه که پوریا هیچ کدوم از این مسئولیتها رو نداشت.

-        بالاخره شب وضعیت هادی رو به تهران خبر دادیم و قرار شد که نفراتی از تیم "انجمن دانشگاه تهران" در قالب تیم امداد و نجات به سمت منطقه حرکت کنن.

6.      چهارشنبه 8/1/86 ؛

هوا خیلی خوب بود اما به خاطر تازه بودن برف هنوز خطر ریزش بهمن بسیار زیاد بود.

قبل از ظهر بچه ها به امید پیدا کردن برانکارد به طرف بالگردی که در زمستان در منطقه سقوط کرده بود رفتند ولی متاسفانه به دلیل حجم زیاد برف موفق به باز کردن بالگرد نشده بودند.

-        بعد از ظهر بالاخره با تلاش فراوان پوریا، من به انباری پناهگاه که در آن قفل بود وارد شدم و تونستم یکعدد برانکارد (متعلق به هلال احمر) پیدا کنم.

7.      پنجشنبه 9/1/86 " روز هفتم " :

صبح زود پس از خوردن صبحانه آماده حرکت شدیم، کوله هادی بر روی کوله ایمان بسته شد و با رداخل آن بین من ، هاله و لیلا تقسیم شد، ایمان ، محمود ، پوریا و محمد مسئولیت حمل هادی رو توسط برانکارد برعهده گرفتند.

من ، هاله و لیلا جلو رفتیم و مسیر رو با سه پا کوب بطور موازی برف کوبی کردیم - بخاطر حمل برانکارد-

-        پس از گذشت چند ساعت و رد کردن مسیرهای سراشیبی، محمود بوسیله طنابهای انفرادی و زیر انداز چادری که داشت یکعدد "بسکت" درست کرد تا حمل هادی راحتتر انجام بشه؛

 *اینجا من فهمیدم که ابزار و لوازم فنی در هر برنامه زمستونی لازمه، چون اگه تونیک و کارابین های ایمان و محمود و طنابهای انفرادی نبود ، برای بسکت کردن هادی با مشکل مواجه می شدیم *

 

-        ساعت 15:30 بود که پس از عبور از کشتی سنگ صدای سوت آقای منصوری (سرپرست تیم امداد) رو شنیدیم؛

گرچه تیم امداد در اواخر مسیر به ما رسید ولی مهمتر از رسیدن تیم امداد، آمدن این تیم بود و من باز هم فهمیدم که  " قلّه بهانه است.."

 

و در روزهای بعد از برنامه که با هادی صحبت می کردم گفت که دیدن بچه هائی که از تهران بخاطر من آمده بودند برایم خیلی با ارزش بود و فکر نمی کردم که اینقدر برای بچه ها اهمیت داشته باشم ..و خیلی چیزهای دیگر که شاید هادی دوست نداشته باشه اینجا بنویسم،

ولی  می تونم بگم روحیه ای که بچه ها با آمدنشان به هادی بخشیدند آنقدر ارزش داشت که بخاطرش پای هادی بشکنه!

و شاید این بزرگترین هدیه ای بود که هادی تا حالا در ایام نوروز گرفته .

با سلام خدمت خوانددگان هیچ و پوچ :

به علت برخی از مسائل از نوشتن ادامه گزارش تخت سلیمان منصرف شدم و به شرح کلی این گزارش توسط یکی از شرکت کننده گان در وبلاگ عقاب اکتفا می کنم.

اخباری از فدراسیون کوهنوردی

 

افراد برگزیده شده به عنوان نفرات تیم ملی کوهنوردی اعزامی به قله برودپیک (آقایان)

۱. امیر حسین جابر انصاری ۲. عباس علی نژاد ۳. حامد کرامت ۴. محمود عیسی آبادی (از تهران) ۵. حسین صالحی (از کرج) ۶. اسماعیل سپهری ۷. مقبل هنرپژوه ۸. محسن آهنگری  (از آ.غربی) ۹. مهدی پهلوان (از آ.شرقی) ۱۰. حسن زارع (از لرستان) ۱۱. علی اصغر خاجوند (از مازندران) ۱۲. واسع سید موسوی (از کردستان) ۱۳. محمد نبی عامریان (از کرمانشاه) ۱۴. یاسر جهانگیری (از کهکیلویه و بویراحمد)

ضمنا مقرر گردید یک نفر بعنوان پزشک ، یکنفر بعنوان تصویربردار و یکنفر بعنوان سرپرست تیم و یکنفر بعنوان مشاور ، تیم مذکور را همراهی نماید .


اسامی پذیرفته شدگان به مرحله دوم اردوی هیمالیا نوردی ( بانوان )

۱. نرگس شیری بیوکی ۲. ندا فراشی ۳. آرزو اسدیان ۴. رویا ریاضی ۵. فاطمه جان بزرگی ۶. آنا فراهانی ۷. فرشته خادمی ۸. پریسا شهبازان ۹. ژاله نظریان ۱۰. نسرین نعمتی ۱۱. رویا روزبهانی ۱۲. لیلا زندی (از تهران) ۱۳. سولماز حسن پور ۱۴. رقیه فلاح ۱۵. فهیمه ریاضی (از آ.شرقی) ۱۶. سمیه بایزیدی ۱۷. بهار سلطانی (از آ.غربی) ۱۸. صدیقه نیک سرشت (از فارس) ۱۹. زهرا بیاتی ۲۰. سمیه عسگری ۲۱. مژگان صوفی (از مرکزی) ۲۲. بهاره رحمانی (از کردستان) ۲۳. پروین رضائی ۲۴. معصومه نظر زاده  ۲۵. لیلا دهقانزاد ۲۶. پرستو نجم سهیلی (از لرستان) ۲۷. شهناز فرهادی ۲۸. فهیمه درسازان (از کرمانشاه)

مرحله دوم اردوی انتخابی بانوان که مقرر بود در تاریخ ۲۶ لغایت ۲۸ اردیبهشت ماه سال جاری در محل قرارگاه رودبارک برگزار گردد با توجه به شرایط نامناسب جوی تا اطلاع ثانوی به تعویق افتاده که متعاقبا زمان برگزاری اعلام خواهد شد .

از وبلاگ رضا آموزگار

برای بهترین دوستانم لیلا زندی و محمود عیسی آبادی بهترین آرزوها رو دارم .

احکام سنگین کمیته انضباطی دانشگاه امیرکبیر ادامه دارد: محکومیت ۶ نفر دیگر از دانشجویان به محرومیت از

در ادامه موج سنگین برخورد با دانشجویان دانشگاه امیرکبیر امروز احکام ۶ نفر دیگر از دانشجویان به ایشان ابلاغ شد. این احکام شامل محرومیت از تحصیل و تسهیلات رفاهی دانشگاه است. روز گذشته برای دو نفر دیگر از دانشجویان چنین احکامی صادر شده بود و گفته می شود صدور احکام مشابه برای دیگر دانشجویان در روزهای آینده ادامه خواهد یافت.

حکم «دو ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات» و همچنین «محرومیت از تسهیلات رفاهی دانشگاه تا پایان تحصیل» برای عباس حکیم زاده، عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی امیرکبیر، به صورت قطعی و لازم الاجرا به این دانشجو ابلاغ شد. پیش از این عباس حکیم زاده، در ترم گذشته به محرومیت موقت از تحصیل محکوم و به دانشگاه ممنوع الورود شد. با تایید این حکم، مدت محرومیت این عضور شورای مرکزی انجمن اسلامی امیرکبیر به سه ترم می رسد. لازم به ذکر است علاوه بر صدور حکم فوق احضاریه جدیدی نیز برای این فعال دانشجویی صادر شده که روز گذشته به وی ابلاغ شد.

همچنین بیژن پوریوسفی، عضو شورای عمومی انجمن اسلامی پلی تکنیک، نیز به «دو ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات و محرومیت از تسهیلات رفاهی دانشگاه تا پایان تحصیل» محکوم شد. این حکم اولیه و قابل تجدیدنظرخواهی است. علاوه بر حکم فوق احضاریه جدیدی به بیژن پوریوسفی داده شده که بایستی وی طی روزهای آینده برای اطلاع از موارد اتهامی جدید خود در کمیته انضباطی حاضر شود.

در ادامه موج صدور احکام سنگین برای دانشجویان، ابراهيم رحماني، نايب دبير شوراي صنفي دانشگاه، به يك ترم محروميت از تحصيل به صورت معلق محكوم شد. ورود ابراهيم رحماني به دانشگاه از ۱۵ ارديبهشت ماه بدون حكم ممنوع شده است اما روز گذشته حكم قطعي وي صادر شد. رحماني بار ديگر به كميته انضباطي احضار شده است و بايد روز چهارشنبه، بيست و ششم ارديبهشت ماه به كميته انضباطي مراجعه كند.

همچنين سجاد ويس‌‏مرادي، عضو جديد شوراي مركزي انجمن اسلامي، به دو ترم محروميت از تحصيل با احتساب سنوات و محروميت از كليه امكانات رفاهي تا پايان تحصيلات محكوم شده است. وي احضاريه مجددي نيز از سوي كميته انضباطي دارد.

بهزاد حیدری، عضو دیگر شورای عمومی انجمن اسلامی امیرکبیر، به «یک ترم محرومیت از تحصیل» محکوم شد. حکم اولیه بهزاد حیدری پیش از این صادر شده بود که پس از اعتراض وی به حکم اولیه، حکم قطعی وی امروز صادر شد.

صدیقه بیگدلی، دیگر عضو شورای عمومی انجمن اسلامی، به «محرومیت از تسهیلات رفاهی دانشگاه تا پایان تحصیل» محکوم شد. حکم صادره برای این دانشجو قطعی و لازم الاجراست. صدیقه بیگدلی نیز مانند دیگر دانشجویان علاوه بر حکم فوق احضاریه جدید نیز برایش صادر شده است.

روز گذشته نیز احکام یک ترم محرومیت از تحصیل برای علی صابری، دبیر انجمن اسلامی امیرکبیر، و سه ترم محرومیت از تحصیل برای محمداسماعیل سلمانپور، عضو شورای عمومی انجمن اسلامی، صادر شد. با صدور احکام فوق با توجه به این که هر دانشجوی دوره کارشناسی مجاز است حداکثر طی ۱۲ ترم واحدهای درسی خود را بگذارند، فعالین دانشجویی دانشگاه امیرکبیر همگی در آستانه اخراج قرار گرفته اند.

در هفته جاری بیش از ۴۰ نفر از دانشجویان امیرکبیر به کمیته انضباطی احضار شدند و شنیده ها حاکی از آن است که صدور احکام سنگین برای این دانشجویان در روزهای آینده ادامه دارد. رهایی، رئیس دانشگاه امیرکبیر، با صدور احکام سنگین انضباطی برای دانشجویان به نوعی در راستای شعار انقلاب فرهنگی دوم گام برمی دارد.

اولین برنامه تقویم کوهنوردی شامونی ( چپکرو )

با توجه به نزدیک شدن ـ اولین برنامه تقویم کوهنوردی شامونی در تاریخ  ۳ـ۴ /۳ /۸۶ 

از علاقه مندان دعوت می شود برای شرکت در برنامه با شماره ۰۹۱۲۴۷۷۲۶۱۳ تماس حاصل فرمایند.

قابل ذکر می باشد برنامه آسمان کوه به چپکرو با ارتفاع ۴۲۰۰ متر تغییر کرده است.